شبکه افق - 24 آذر 1401

"علم نافع" و "فایده گرایی اسلامی" (نسبت حوزه و دانشگاه با تمدن سازی)

هفته وحدت حوزه و دانشگاه _ دانشگاه امام صادق ع _ ۲۷ آذر ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت دوستان عزیز سلام عرض می‌کنم.

این ایام وحدت حوزه و دانشگاه 27 آذر است و این دانشگاهی که شما هستید عملاً‌با این هدف سازماندهی شده بود و شکل گرفته بود و یک ترکیبی از روش‌های آموزشی و پژوهشی حوزه و دانشگاه در آن اِعمال بشود که این‌ها شروع خوبی است اما به فعالیت‌های رسمی نباید اکتفا کرد. عدم اکتفا به برنامه‌های رسمی و حداقلی آموزشی و پژوهشی است یعنی باید مثل بقیه دانشجویان که می‌گویند 4 سال، 8 سال درس می‌خوانیم مدرک می‌گیریم تهش بخواهید نگاه کنید یک کارمندان خوبی بعداً می‌شوید بچه‌های خوب و باتربیت که مسواک می‌زنند، و یک کم هم درس‌های دانشگاهی خواندند، مرتب! خوب است عیبی ندارد ولی یک وقت داریم راجع به دانشجوی تراز مکتب و تراز انقلاب سخن می‌گوییم اکثر دانشجویان و دانش‌آموزان و طلاب ما تنبل هستند یعنی تن به مطالعات طولانی و پیگیر نمی‌دهند. این مخصوص نسل شماها نیست نسل‌های قبل هم همین حالت بوده ولیکن آن حلقه‌هایی که می‌خواهند فعال بشوند و در جامعه‌سازی نقش داشته باشند باید خودشان را به مطالعه و کتابخوانی عادت بدهند. یک سیر دائم تا آخر نه برای مدرک و محدود در حوزه دانشجویی یا در رشته درسی که بطور خاص در آن مشغول هستید. طلبه و دانشجویی که بخواهد گفتمان‌سازی کند و هم خودش چیزی سرش بشود و هم بتواند در جامعه اثرگذاری کند و هم بر نیروهای رقیب و دشمن که از بیرون و درون تقویت می‌شوند و به یک ذرات‌خانه‌ای از ترجمه وصل هستند در برابر آنها بتواند مقاومت کند و خودش را حفظ کند و هم در کشور جریان‌سازی کند و امروز در سطح جهان. چون انقلاب همان شعارهای 30 سال پیش در ایران در کوچه و پس کوچه داده می‌شد امروز در آفریقا و آسیا داده می‌شود. خودتان را برای یک مصاف جهانی آماده کنید. 20- 30 سال پیش که بچه‌ها در انقلاب و جنگ بودند، می‌گفتند، پیش‌بینی می‌کردیم، پیشگویی می‌کردیم شعاری، که ما یک روز در سطح جهان باید این حرف‌ها را پیش ببریم. من یادم هست در سال 62 در عملیات خیبر شرق دجله، بعضی از بچه‌ها بودند که پشت لباس‌شان نوشته بودند که انقلاب اسلامی پشت مرزها منتظر ویزا نمی‌ماند! یک بچه 17- 18 ساله دهاتی و روستایی در جبهه این را می‌گفت یعنی یک آرمان جهانی را می‌گفت. امروز شرایط و وقت آن رسیده یعنی واقعاً امروز یک نبرد جهانی هم به لحاظ فکری و ایدئولوژیک و هم به لحاظ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در حوزه تمدن‌سازی و هم گسترش انقلاب، یعنی کار به سمت سرنگونی حکومت‌ها رفته، درگیری در منطقه‌ها، از شبه جزیره هند، افغانستان، پاکستان، تا یمن، لیبی، عراق، سوریه، فلسطین، یمن، لبنان، بحرین، مصر، همه جا درگیری است آثار مستقیم و غیر مستقیم انقلاب ماست یعنی تا 40 سال پیش، اصلاً چنین حرف‌هایی در دنیا نبود اصلاً تصورش هم نمی‌شد هیچ کس پیش‌بینی نمی‌کرد که گفتمان و ضد گفتمان سطحی در سطح جهان مسئله اسلام بشود تشکیل حکومت‌های اسلامی، تمدن اسلامی، حتی ورژن وهابی تکفیری هم باز شعار خلافت اسلامی می‌دهد یعنی الگوبرداری از سر لج یا حسادت یا رقابت، یا پاتک زدن به مفاهیم انقلاب، باز استفاده از ارزش‌ها و شعارهای انقلاب. بنابراین وارد یک مصاف جهانی شدید دوره شماها که در 20- 30 سال آینده دوره شماهاست و نسل ما دیگر آخرش‌هایش هستیم، شماها در یک مرحله بسیار حساسی وارد معرکه می‌شوید که از چندین خوان بسیار سخت و محال عبور شده است، وقتی که شما نبودید و حالا در یک مرحله‌ای هستید که در سطح منطقه و جهان با این رسانه‌ها، ارتباطات، رسانه‌های جهانی، اینترنت، و... عملاً یک صفحه گفتگو و تفاهم آنلاین و درست در همه سطوح بوجود آمده است زمان ما این چیزها نبود، محدوده‌های گفتگو محدود بود گرچه حرف‌ها به همین اندازه بلکه بیشتر جدی بود. و هزینه‌گذاری می‌خواست. پس اصل اول مطالعات دامنه‌دار وسیع در هر رشته‌ای که به نحوی با مفاهیم اسلامی ارتباط دارد کلاً تا دکترایمان را می‌گیریم چندتا کتاب می‌خوانیم؟ 50 تا هم درست نمی‌خوانیم اگر درست بخوانیم، شما در آن رشته‌تان دکترین می‌گیرید، خارج هم همین‌طور است داخل هم همین‌طور است ولی اگر کسی بخواهد در مفاهیم اسلامی اظهار نظر کند، فکر کند، بحث کند، اولاً دوره طلبگی و دانشجویی‌اش 4 سال و 8 سال نیست، بلکه 30 سال و مادائم‌العمر است. این فرق اول.

فرق دوم این که تمام رشته‌های اصلی علوم انسانی و معارف اسلامی بهم مربوط هستند اگر کسی بخواهد دقیق و عمیق این‌هار ا بفهمد و شبکه‌ای از ارتباطات را برقرار کند باید 30- 40 سال وقت بگدارد روزی حداقل 10- 12 سال کار کند تا در 7- 8 رشته دانشگاهی و حوزوی بتوانیم تخصص پیدا کنیم یعنی اگر دکترای آن رشته به قول شما 50 تا کتاب می‌خواند شما در این رشته 200 تا کتاب- 300تا کتاب اصلی را بخوانید حاشیه بگذارید، بحث کنید، فکر کنید، نقد بزنید، پیشنهاد کنید و پاسخ اول این است که بعضی‌ها قیاس به نفس می‌کنند و خیال می‌کنند 4- 5 سال، 30- 40 تا کتاب می‌خوانند و مباحثی را یاد می‌گیرد متخصص‌اند! کسی در هیچ رشته‌ای از علوم انسانی واقعاً متخصص نیست الا این که در 7- 8 رشته علوم انسانی هم بیش از یک دکتری آن رشته کتاب خوانده باشد! چون این‌ها از هم جدا نیستند. بسیاری از مشکلاتی که در حوزه مباحث فرض کنید فلسفه اخلاق یا فلسفه مکاتب حقوقی است ریشه آن مثلاً در مباحث معرفت‌شناسی است. چطور می‌شود کسی معرفت‌شاسی اصلاً ندارند با فلسفه و کلام اصلاً آشنا نباشد ولی این بتواند در رشته‌های دیگری از علوم انسانی واقعاً اظهار نظر عمیقی بکند؟ تمام مکاتبی که در حوزه مثلاً اقتصاد یا علوم سیاسی نظریه‌پردازی شده است ریشه‌های همه این‌ها در فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و معرفت‌شناسی است. این را باید بدانید. پس چه زمانی شما در یک رشته از علوم انسانی مجتهد می‌شوید؟ وقتی که در 7- 8 رشته قریب‌الاجتهاد باشید و چه زمانی در پیشنهاد ورژن و رویکرد اسلامی در علوم انسانی شما می‌توانید صاحب‌نظر باشید وقتی که با قرآن و سنت، با تفسیر، حدیث، فلسفه و کلام، منطق، با این‌ها آشنا باشیم یعنی اگر امروز بخواهیم در هر موضوعی نظریات اساسی و بنادین در حوزه علوم انسانی بدهید شرط این 30 سال کار است. در حوزه‌ و دانشگاه، کار جدی است.

مسئله دوم این است که این‌هایی که می‌گویند چطور در رشته‌ها فلان... یا همه رشته‌ها فلان... اولاً این که در همه رشته‌ها نیست و ثانیاً این که نمی‌فهمند در هر رشته‌ای که قرآن و سنت یعنی اسلام موضع دارد شما وقتی که دارید کار طلبگی واقعی می‌کنید و می‌خواهید اسلام‌شناس بشوید باید این‌ها را بدانید یعنی بخشی از آیات و روایات در حوزه مکاتب اقتصادی مربوط به علم اقتصاد می‌شود. بعضی از آیات و روایات در حوزه سیاست و فلسفه سیاست و علوم سیاسی و مفهوم قدرت، مشروعیت، بعضی از این‌ها در حوزه مباحث حقوق، فلسفه حقوق، حقوق بشر، حقوق خانواده، حقوق بین‌الملل، بخشی از آیات و روایات در حوزه اخلاق، فلسفه اخلاق، علم اخلاق، تعلیم و تربیت است. بخشی از آیات و روایت در حوزه معرفت، شناخت، شناخت چیست؟ منشأ شناخت، روش شناخت، ملاک اعتبار شناخت، و... بنابراین شما یک رشته از رشته‌های علوم انسانی رشته‌های اساسی علوم انسانی را نام ببرید که به قرآن و سنت مربوط نیست تا من برای شما ده‌ها و صدها آیه و حدیث در همان رشته برایتان بیاورم بحث و نقد کنیم.

بنابراین شما امروز نمی‌توانید مجتهد اسلام‌شناس باشید مگر این که بتوانید اسلام‌شناس در رده‌های مختلف دارد، در این سطح نمی‌شود اسلام‌شناس باشید که بشود گفت مفاهیم اسلامی را توضیح بدهید، غیر از این که اقتصاد بدانید! چون اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی داریم، تعلیم و تربیت، روانشناسی بدانید چون روانشناسی علم‌النفس، اسلامی و غیر اسلامی دارد. علم‌الاجتماع و جامعه‌شناسی را بدانید چون جامعه‌شناسی نوع نگاه و به جامعه هم نگاه قرآنی و غیر قرآنی است. این‌ها را باید بدانید. محور کار شما باید اسلام باشد. اسلام در صد زمینه بحث دارد. در حوزه عرفان و انواع عرفان‌ها بحث دارد، حوزه‌های فلسفی اسلام دکترین دارد، شیعه و اهل بیت(ع)، در حوزه مبارزات اجتماعی، در حوزه عدالت اجتماعی، در حوزه مفهوم حکومت برای دولت، در حوزه روابط بین ادیان، در حوزه فلسفه تمدن و فلسفه تاریخ، در همه این رشته‌ها یک عالمه آیات و روایات داریم که اتفاقاً بخش مهمی از این‌ها بطور منسجم و منظم هنوز بحث و فکر نشده است! پس اگر شما به دنبال فهم مسئله باشید یک رشته بیشتر نداریم، و آن اسلام‌شناسی است. ولی وقتی که وارد اسلام میشویم هزاران آیه و حدیث و مباحث عقلی پیش می‌آید که تمام رشته‌هایی که امروز به نام علوم انسانی و علوم فرهنگی و علوم اجتماعی می‌شناسند همه این‌ها زیرمجموعه‌ها یا مرتبط و متداخل با مفاهیم اسلامی قرار می‌گیرند. بنابراین معیار بحث تخصص یک کسی که می‌خواهد واقعاً مجتهد باشد این اسلام است و چیز دیگری نیست. در یک رشته باید تخصص داشته باشد قرآن و روایات و سنت! قرآن و سنت برای فهم قرآن و سنت، و برای اظهار نظر در این باب، و برای استنباط در این باب، آن وقت شما می‌بینید در 10- 20 رشته شما باید کار کنید. البته طبیعتاً‌ در یکی دو رشته اصلی آدم باید وقت بیشتری بگذارد و تخصصی‌تر و دقیق‌تر کار کند. چون ما و شما که نابغه و علامه دهر در ذی‌الفنون و همه علوم نیستیم. این هم یک نکته. پس مطالعه، جدی، مستمر با دامنه وسیع، ضمن این که مرکزیت باید داشته باشد هدف داشته باشد برای اظهار فضل و اظهار لهیه که ما هم ملا هستم یا من آیت‌الله هستم، من دکترم، من نظریه‌پردازم، من روشنفکرم، این اداها نه. خدمت به دین و فرهنگ بشری بخصوص این که این حرف‌ها امروزه ابعاد جهانی پیدا کرده است. دنیا گوشش را تیز کرده که بینند اسلام چه می‌گوید و شیعه چه می‌گوید؟ هیچ وقت برای قرن‌های اخیر این‌قدر دنیا گوشش تیز نبوده است! امروز مرکز جهان، جهان اسلام شده و مرکز جهان اسلام ما شدیم. وحدت حوزه و دانشگاه، امروز یعنی همکاری جدی علمی برای ساختن تمدن جدید اسلامی، و این‌ها باید درست فهمیده بشود، درست نقل بشود، ما به کادرهای قوی و ملای باسواد احتیاج داریم، بچه‌های خوب زیادند اما بچه‌های خوب باسواد کم هستندحتی در کارهای معمولی همین خبرنگاری رسانه‌ها، یکی از چیزهایی که من همیشه رنج می‌برم همین روزنامه‌ها و سایت‌ها گزارش معمولی - و صحبت‌های همین جلسه را یا بدانند یا منتقل کنید – هجده‌تا چرند علاوه بر چرندیاتی که خودم گفتم می‌گویند- معنی جمله‌ها را نمی‌فهمند او چه می‌گوید این چه می‌گوید؟ بیشتر به درد بحث‌های سیاسی می‌خورد که تیتر بشود. از ما که گذشت، از من و ابن‌سینا که گذشت ولی شماها گرفتار بد هچلی دارید می‌شوید یعنی می‌شوید نسل موبایل به دست و از این سایت به آن سایت، گزارشات سطحی، خبرهای کوتاه، حوصله مطالعه نداره،‌ حتی جوک هم می‌گویند نباید بلند باشد باید صریح و کوتاه باشد. یک نسلی داریم که ضریب هوشی آن‌ها بالاست یعنی من بچه‌هایی که در دبیرستان می‌بینم ما سن این‌ها که بودیم نصف این‌ها هم نمی‌فهمیدیم. ضریب هوشی بالا، اطلاعات عمومی بالا، قدرت پدرسوختگی بالا، قدرت اصلاح و کارهای بزرگ بالا. یعنی آدم یک چیزهایی از بچه‌های نوجوان می‌بیند که اصلاً تصورش را آدم نمی‌تواند بکند که چطوری این‌ها این کارها را می‌کنند؟ یک اقیانوس با عمق چند سانتی‌متر، راجع به خیلی چیزها خیلی چیزها می‌داند در عین حال راجع به هیچ چیز، هیچ چیز دقیق و درستی نمی‌داند. هیچ بحثی را نمی‌توانید ده دقیقه ادامه بدهد. راجع به همه چیز می‌تواند اظهار نظر کند اما راجع به هیچ چیز نمی‌تواند ده دقیقه درست استدلال کند و بحث کند. این از یک جهت خوب است از یک جهت خطر است. گرچه این هم روشنفکری است گفت کتاب نخوانیم تا درخت‌های کمتری قطع بشوند! بعضی‌ها در رعایت محیط زیست این حرف‌ها را می‌زنند! که هرچه بیشتر کتاب بخوانیم درختان بیشتری باید قطع بشوند که به کاغذ تبدیل بشوند! به احترام محیط زیست کتاب نمی‌خوانیم! این هم یک نوع روشنفکری است.

یک وقتی شما ملای دهر شدید به لحاظ حوزوی و دانشگاهی، منتهی این‌ها هستند که متأسفانه ما یک عالمه از این تحصیلکرده‌های حوزوی و دانشگاهی داریم که افتخار می‌کنند که چیزی غیر از درس‌هایی که خواندن سرشان نمی‌شود! افتخار می‌کنند که مونگول هستند! می‌گوییم آقا شما چه خواندی؟ می‌گوید من پزشکی خواندم، من حقوق خواندم، حالا برای چه این‌ها را خواندی؟ هیچی برای این که مدرک بگیرم، پول دربیاورم! نسبت این درسی که خواندی با انسانیت انسان‌ها چیست؟ با این زمانه و زمینه چه نسبتی دارد؟ این را برای چه خواندی؟ اگر تو نبودی و این‌ها خوانده نمی‌شد در سرنوشت ملت خودت و جامعه‌ات و جامعه جهانی چه تفاوتی می‌کرد؟ این همان علم بی‌فایده است. در دعاها می‌گویند «اللهم زدنی علماً نافعاً» نمی‌گویند «اللهم زدنی علما» همین‌طوری! حالا شما بشو مخزن علم به معنی محفوظ. علمی که نفع ندارد سرنوشت تو را و سرنوشت جامعه‌ات را نه در دنیا و نه در آخرت، نه به سمت توحید و نه به سمت عدالت یک گام جلو نمی‌برد خب این الآن به چه درد تو می‌خورد؟ بخورد توی سر تو! هر علمی که می‌خواهد باشد. یک عبارت از امام(ره) عرض کنم، امام(ره) می‌گویند علم حوزه و دانشگاه هر دویش شیطانی است اگر جدا از توحید و عدالت باشد. هر دویش رحمانی و الهی است اگر وصل به توحید و عدالت باشد. به دانشگاه و حوزه‌اش کاری نداریم. الآن جمع شما جمع حوزه و دانشگاه هستید. مهم این است که هدف تو چیست؟ تو داری چه کار می‌کنی؟ نتیجه کارهایتان در دنیا و آخرت و جامعه و مردمت چه می‌شود؟ چندگام جامعه خودت و جامعه جهانی را به سمت توحید و به سمت عدالت بردید یا از آن دور کردی یا همین‌طوری درجا زدی. بعضی‌ها درس را همین‌طوری خواندند که درس خوانده باشند. فقه و اصول می‌خواند که به او همین‌طوری فقیه بگویند. دکترا می‌گیرد که به او دکتر بگویند، خیلی این‌ها حقیر است کسی که دنبال علم است «اللهم اشرح لی صدری» خدایا به من شرح صدر بده، این‌هایی که تمام هدف و سقف‌شان این است که یک نامی پیدا کنند و به یک جایی بچسبند و بگویند تمام شد! این‌ها خیلی روح حقیری دارند ولو ملای دهر باشد، ولو پروفسور باشد، خیلی کوچک هستند. آن وقت شما ابوذر را ببینید، سلمان را ببینید، مقداد را ببینید، این‌ها که تحصیلات آکادمیک ندارند. حالا سلمان آدم عالِمی هم بود ولی بقیه این‌طوری نبودند ولی جزء اولیای درجه یک خدا هستند و الگوهای ما هستند. برای این که روح بزرگ داشتند و به قله‌های توحید و عدالت رسیدند. حالا سلمان البته یک چیز غیر عادی است چون می‌دانید که سلمان فرزند یک خانواده پولدار مرفه است در خانواده زرتشتی به دنیا آمده بعد خودش هم از مسیحیانی که در ایران هستند تحقیق می‌کند بعد تشخیص می‌دهد که مسیحی از زرتشتی توحیدی‌تر و درست‌تر است می‌رود مسیحی می‌شود یعنی بین آن‌ها، بعد همین‌طور تحقیق از این شهر به آن شهر، آواره، تا خبر می‌رسد که کسی در مکه پیدا شده در عربستان که ادعای نبوت کرده است به آن سمت راه می‌افتد. این‌قدر سلمان دنبال حقیقت بوده است، می‌رود آن‌جا، بین راه اسیر و برده می‌شود و تمام مشکلات بردگی و اسارت را تحمل می‌کند تا نزدیک و نزدیک‌تر به پیامبر(ص) می‌شود و بعد هم پیامبر(ص) فرمودند: «سلمانٌ مِنّا اهل البیت» سلمان جزو خانواده خود من است، سلمان حکیم است. سلمان این‌طوری بود ولی بقیه، اکثر این اولیای خدا تحصیلکرده نبودند ولی حکیم بودند این مسئله است. خب من این آیه را عرض کنم این بخش را تمام کنم بعد چندتا عبارت از امام(ره) بگویم که برای چنین موضوعی مهم است. الآن ما همه‌مان امام و خط امام می‌گوییم ولی به حرف‌هایش کاری نداریم، همه همین‌طوری امام بدون حرف‌هایش هست. خود امام! همین‌طوری روی هوا! امام واقعی چه می‌گفت؟ یک حرف‌هایی هست که اگر اسم امام(ره) را نبریم و بگوییم می‌گویند این‌ها حرف‌های افراطی است! بعضی‌ها خودشان هم می‌گویند عین جمله‌ها و حرف‌های امام را می‌گویند، در وصیتنامه و حرف‌هایش هست نمی‌گویند امام(ره) گفت، می‌گویند این حرف‌ها افراطی است! یک کسانی هم این‌ها را می‌گویند که آدم واقعاً تعجب می‌کند.

می‌گوید شما وقتی شیعه هستید دانشگاه شیعی و حوزه شیعی که این خصلت امیرالمؤمنین که شیعه او هستید در شما باشد که حضرت امیر(ع) می‌فرمود من احتمال می‌دهم شاید در مرزها و در دورترین نقاط جامعه ما کسی گرسنه باشد امشب خوابم نمی‌برد! این جمله علی(ع) است. امام می‌گوید شیعه کسی است که شب خوابش نبرد. همین‌طوری یک گوشه‌ای نشستیم ما مسلمان و شیعه‌ایم! یک انسان مستضعف محروم آن طرف دنیا هست دارد از گرسنگی می‌میرد، می‌دانید از این 7 میلیارد انسان، 1 میلیارد انسان هرشب گرسنه دارند می‌خوابند گرسنگی واقعی نه گرسنگی شاعرانه. واقعی. یعنی شکمش درد می‌کند تا صبح خوابش نمی‌برد. حوزه و دانشگاه اسلامی تراز مکتب و تراز انقلاب این است که درد گرسنگان و درد فقرا را داشته باشد. شیعه کسی است که مثل امیرالمؤمنین باشد به خودش رنج بدهد که مبادا کسی از او گرسنه‌تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست. امام ما اوست، ما هی بگوییم امام و به امام اقتدا نکنیم؟ امام(ره) می‌گوید در کدام کار ما امیرالمؤمنین(ع) مقتدای ماست و به او اقتدا کردیم؟ هی می‌گوییم ما شیعه‌ایم! ما هی بگوییم امام، معنای امام چیست؟ شیعه چه کسی است؟ شیعه کسی است که مشایعت می‌کند. مثل تشییع جنازه که می‌گویند پشت آن حرف می‌کنیم، تشیع، مشایعت حقِ حیّ زنده است ولی همه با آن برویم. امام(ره) می‌گوید اگر با ائمه‌مان مشایعت نکنیم شیعه نیستیم، حوزه شیعه نیست، دانشگاه، دانشگاه شیعه نیست.

و یک جای دیگر هم اصل ظلم‌ستیزی است. دانشگاه و حوزه‌ای که با ظلم مبارزه نکند ظلم داخل، ظلم جهانی و بگوید ما به این چیزها کاری نداریم. امام(ره) می‌گوید این خصلت ذاتی تشیع از آغاز تا امروز مقاومت در برابر دیکتاتوری و قیام در برابر ظلم است. در سطح جهان، شیعه بدون مبارزه با ظلم شیعه نیست. شیعه بدون فکر کردن به فقرا و محرومین و گرسنگان شیعه نیست، چون علی و اهل بیت(ع) که ما شیعه او هستیم این‌طوری بودند. حوزه و دانشگاه هم باید این‌طور باشد، حوزه مبارز و دانشگاه مبارز، ضد ظلم است نه بی‌تفاوت. می‌گوید تمام تاریخ شیعه را ببینید درست است اوج مبارزات در بعضی از مقاطع خاص بوده است ولی ببینید که انقلاب و جنبشی در همین ایران در این صد سال اخیر اتفاق نیفتاد الا که به اسم امیرالمؤمنین و حرف‌های آن‌ها بود. می‌گوید انقلاب مشروطه و جنبش تنابکو، همه این‌ها مهم است تأسیس حوزه علمیه دینی در بیش از نیم قرن پیش، - حالا آن موقع امام می‌گوید – در قم و تأثیر آن در داخل و خارج ایران و تلاش روشنفکران مذهبی در مراکز دانشگاهی و قیام سال 41 و 42 همه این‌ها تا به امروز، همه‌اش به رهبری علمای صالح اسلامی بوده که این اسلام شیعی را درست شناختند و درست عمل کنند. این هم یک نکته. اما نکته بعدی که مربوط به بحث حوزه و دانشگاه و علوم می‌شود، خواهش می‌کنم این را دقت کنید این بحث علم دینی و علم سکولار، علم حوزه و دانشگاه، این تعریف امام(ره) را ببینید چقدر قشنگ است، می‌گوید آن چیزی که اسلام می‌خواهد این است که تمام علوم، چه علوم طبیعی، چه علوم ماوراء طبیعی، چه عرفان و تفسیر که بحث الهیات است، چه همین علوم طبیعی، آن چیزی که اسلام می‌خواهد این است که تمام این علوم، چه طبیعی و چه ماوراء طبیعی و غیر طبیعی، الهی، همه این‌ها محال بشود با علم الهی. یعنی در تقابل با وحی شکل نگیرد آن وقت هر علمی که باشد ولو علم مادی صددرصد آن علم هم دینی است. پزشکی، مهندسی، هر چیزی که هست و برگشت به توحید بکند. یعنی همه علوم اگر رابطه‌شان با توحید وصل باشد و در خدمت عدالت باشد این علوم دینی است ولو موضوع آن ماده باشد، اصلاً مهم نیست اسم این علم حوزوی است یا دانشگاهی؟ دقت کنید این تقسیم‌بندی خیلی جالب است، این تقسیم‌بندی درست است، این تقسیم‌بندی سمّ سکولاریزم را در قالب مذهبی و غیر مذهبی درست می‌شناسد. امام(ره) تمام علوم، چه علوم طبیعی و چه علوم غیر طبیعی، چه علوم دانشگاهی و حوزوی هرچه که هست، با یک رابطه‌اش با توحید و با عدالت معلوم می‌شود، اگر این رابطه وصل باشد هر علمی جنبه اولوهیت در آن هست یعنی داریم بدن انسان را مطالعه می‌کنیم یعنی بدن را مستقل از خدا نبینیم، داریم اقتصاد را بررسی می‌کنیم ولی اقتصاد را نه مستقل از خدا، رزق الهی بدانی نه مستقل از شریعت و احکام خدا در حوزه اقتصاد. ببینید ما در سیاست و اقتصاد و همه علوم انسانی، یکسری گزاره‌هایی داریم گزاره‌های تجربی، عقلی، فنی، این‌ها چون عقل را خدا داده و حجت است به این‌ها عمل می‌کنیم این‌جا دیگر نمی‌گوییم دینی و غیر دینی، چون همه را اجازه داده است، حتی یک بی‌دین هم یک صنعتی را اختراع کند، چون بعضی‌ها می‌گویند چون بعضی از صنایع را بی‌دین‌ها درست کردند این‌ها ذاتاً آن صنعت هم سکولار می‌شود و باید حذف بشود این غلط است. ما به سازنده آن کار نداریم، به من قال کاری نداریم، به ما قیل کار داریم، چه گفته؟ ما به شخص آن چه کار داریم؟ این هست، این صنعت، این کار آیا با توحید و عدالت نسبتی دارد یا ندارد؟ به هر اندازه‌ای که دارد مشروع است، دینی به مفهوم مشروع. یک دینی هم داریم به این معنا که منصوص است. دینی بودن هر نظر یا عمل، به دو معناست، یک معنا این است که منصوص است یعنی عیناً آیه و حدیثی داریم که این نظر یا عمل را از آن می‌فهمیم. یک معنای فراتر و شامل‌تری هم از دینی بودن داریم که این به معنای مشروع بودن است یعنی منصوص به نص خاص نیست اما مشروع است یعنی با اطلاقات و با عمومات نص سازگار است، در جهت اهداف شریعت است مثلاً هدف شریعت یک جامعه با عدالت بیشتر است با خشونت کمتر است، با طلاق کمتر، با اعتیاد کمتر، خب هر فنی که به این قضیه کمک کند و ارتباط آن با توحید قطع نشود، با عدالت قطع نشود آن هم یک روش مشروع است ولو اختراع یک آدم مسلمان نباشد، باید ببینیم نسبت آن با توحید و عدالت چیست؟ امام(ره) می‌گوید هر علمی که جنبه اولوهیت در آن محفوظ باشد، یعنی انسان را که می‌بیند، طبیعت را که می‌بیند، خدا را قبل و بعدش و با او ببیند، حذف نکند. رابطه فیزیک و متافیزیک را قطع نکند. رابطه علوم طبیعی با ماوراء الطبیعه را قطع نکند. حتی دارد وقتی دارد بحث عقلی و تجربی در آزمایشگاه شیمی می‌کند، در اقتصاد، در ریاضیات و... این‌ها با قطع نظر از توحید و عدالت نباشد ارتباطش با آن برقرار باشد. طبیعت را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، ماده را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، هر موجودی را که می‌بیند یا نمی‌بیند خدا را در آن ببیند. این می‌شود یعنی تمام موجودات طبیعی را به الهیاتش برگردانید، ریشه الهیاتی آن را ببینید آن وقت هر صنعت و تکنولوژی و هر علم مادی باشد الهی است. معالجات بدن را دارید، دارید پزشکی کار می‌کند اما مرکز ثقل شما باز توحید است. یعنی چه؟ یعنی هرچه بیشتر اسرار این بدن را در طبیعت و ماده کشف می‌کنی این را قدرت خداوند و تجلی حکمت خدا، تجلی توحید، تجلی عدل الهی، تجلی رحمت الهی ببینید نگویید یک تیکه ماده بی‌معنی، بی‌شعور بی‌جان آنجا افتاده است! ما اصلاً ماده بی‌شعور نداریم، تمام مواد هم باشعور هستند. قرآن می‌فرماید «إن من شی الایسبح بحمده» هیچ چیز در عالم نیست مگر این که در حال تسبیح است. حالا سؤال، تسبیح بدون حیات و بدون آگاهی معنا دارد؟ این یعنی هیچ چیز در عالم نیست که مگر این که در آن حیات و آگاهی است. در آن درک است، و جهت و غایت دارد. طبیعت‌شناس الهی کسی است که طبیعت را با غایت الهی بداند نه بدون غایت الهی. پوچ و روی هوا نبیند، با مبدآ و غایت الهی ببیند. امام(ره) می‌گوید ما که می‌گوییم وحدت حوزه و دانشگاه، اسلامی‌کردن دانشگاه و اسلامی کردن حوزه و علم اسلامی و تمدن اسلامی، منظورمان این است که ارتباط همه چیز با جهت اولوهیت آن در نظر و عمل باید معلوم باشد. اسلام در همه چیز مقصد اعلی را می‌خواهد نظر اصالیب به هیچ موجود طبیعی و حتی ماوراء طبیعی می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند اصالت با ماده و مادیون است بعضی‌ها خلاف این را می‌گویند و می‌گویند اصالت با روح است. امام(ره) می‌گوید اصالت نه با ماده است نه با روح، فقط خداست. چه چیزی مقدس است؟ مهم نیست ماده است یا غیر ماده، هرچه که به خدا وصل شد و در رابطه با خدا فهمیده و تفسیر شد مقدس است. حتی حق‌الناس مادی یک آدم مادی، آن هم مقدس می‌شود. کدام آدم مقدس است؟ کدام شیء مقدس است؟ در این تعریف‌های فلسفه دین که بعضی‌ها بحث می‌کنند می‌گویند یک اشیایی است که برای آن تابو قائل هستند، روح مقدس قائل هستند برای یک اشیایی می‌گویند این‌ها مقدس است و مرموز است و اصلاً در اسلام این‌طوری نیست این‌ها در برنامه شما این‌طوری است! در فرهنگ اسلامی هیچ شیء، هیچ شخصی اصالتاً مقدس نیست همه اشیاء و همه اشخاص مقدس‌اند غیر اصالیب. چون هرچه که به خدا مربوط بشود و وصل بشود مقدس می‌شود. حق‌الناس که هیچی، حق حیوانات مقدس می‌شود. پیامبر می‌گوید فلان کس، می‌گویند یک خانمی یک گربه را بست به او آب و غذا نداد تا مرد! پیامبر(ص) فرمودند جهنمی است. یعنی چه؟ یعنی گرسنگی دادن به یک حیوان خلاف شرع و گناه است. یعنی چه؟ یعنی حقوق گربه مقدس است. معنی‌اش این است. حیوانات و اشیاء، امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «إنّکُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ و البَهائمِ» فرمودند می‌دانید روز قیامت از شما درباره چه چیزهایی می‌پرسند؟ حتی حقوق بهائم یعنی حیوانات، از آن بالاتر، حتی حقوق بقاع، می‌گویند تو فلان جا بودی حق آن مکان و حق آن شیء را درست ادا نکردی. قضیه این است. همه عالم، شبکه‌ای از حقوق و حدود است. امام سجاد(ع) در رساله حقوق می‌گویند همه حقوق همه عالم و از جمله حقوق بشر منشأش حق‌الله است و تمام عالم از نظر مؤمن، شبکه پیچیده از حقوق و حدود متقابل است. هرجا می‌روید حقوق و حدود است باید بفهمید چیست؟ یعنی با توحید و عدالت ارتباط دارد. دانشگاه تراز مکتب، حوزه تراز مکتب و تمدن اسلامی، هیچ نظر مستقلی به هیچ موجود طبیعی یا حتی ماوراء طبیعی حتی الهیات، مستقلاً نباید نظر کنید به هرچه نظر می‌کنید او را صورتی از الهیت و موجی از عالم غیب بدانید. این می‌شود نگاه دینی به علم. به صنعت. به حکومت. به سیاست. اگر نظر به انسان می‌کنید انسان‌شناسی تمام علوم انسانی وقتی الهی‌اند که در عین حال در کنار همه مطالعات عقلی، تجربی و... انسان را موجودی ببینند که می‌شود از آن یک موجود الهی ساخت و باید از او یک موجود الهی ساخت. یعنی قرار نیست علوم انسانی اسلامی که کسی نگفته نقل به جای عقل. چون عقل و نقل، هر دو اسلام هستند منتهی وقتی انسان‌شناسی علوم انسانی دینی است که بدانید راجع به یک موجودی دارید بحث علمی و اقتصادی، سیاسی و حقوقی می‌کنید که این ظرفیت خلیفه‌اللهی دارد و این باید خلیفه‌الله باشد این می‌شود علوم انسانی اسلامی. نه این که فقط شکمش را سیر کنم پول به هر قیمتی، اخلاق معلوم نیست،‌ شرع معلوم نیست، پول زیاد بشود، قدرت زیاد بشود، ثروت زیاد بشود، در سیاست بگویی فن کسب قدرت، حفظ قدرت و تقسیم قدرت. قدرت برای قدرت! یعنی قدرت برای نفس! آن وقت اسم این را می‌گذاری عقلانیت! این نفسانیت است نه عقلانیت. در اقتصاد هم بگویی فن کسب ثروت، تولید و تکثیر ثروت، حفظ ثروت فقط! امام(ره) می‌گوید این اقتصاد و سیاست حیوانی می‌شود. اقتصاد و سیاست الهی و اسلامی چیست؟ شما با عقل و تجربه، فن تکثیر قدرت و ثروت، تولید قدرت و ثروت، حفظ آن، همه این‌ها را پیدا کن منتهی خود این‌ها هدف نیست، هدف تولید و عدالت است، خدمت به بشر است. نه این که من رئیس دنیا بشوم! یا قارون بشوم یا فرعون بشوم. یا الهیات بخوانم بلعم باعورا بشوم! هر سه‌تایش حتی کتاب دین، امام(ره) یک جا می‌گوید حتی کتاب دین،‌ حتی تفسیر قرآن مادی می‌شود، دین می‌شود، می‌شود علم غیر دینی و شیطانی می‌شود اگر هدف از آن توحید و عدالت نباشد. اسلام به علوم طبیعی نظر دارد اما نظر استقلالی ندارد. تمام علوم طبیعی به هر مرتبه‌ای برسند باز آن چیزی که اسلام می‌خواهد نیست. مگر چون اسلام می‌خواهد نهایتاً طبیعت را بشناسی تا طبیعت را مهار کنی، در خدمت رشد بشر باشد و همه چیز به سمت وحدت و توحید برود. تمام علومی که می‌گویید در همه دانشگاه‌های دنیا هست، از اول تاریخ علم تا همین الآن، همه این‌ها تازه یک ورق از علم طبیعی و مادی است، و آن هم نازل‌ترین ورق است، چون قشری‌ترین سطح حیات که عالم ماده است را فقط می‌بینید آن همه همه‌اش را نمی‌دانید، یک تئوری جدید، ماده تاریک، ارزیابی که تا حالا کردیم این است که چند هزار میلیارد سال نوری، عرض و طول جهان است. تا این‌جایش را فهمیدیم. یعنی چه؟ یعنی نور با آن سرعتش، با سرعت نور شما چند میلیارد سال که بروید می‌گوید به ته این کهکشان‌ها نمی‌رسید. ما تا این‌جایش را می‌دانیم یقیناً هست. بعدش چیست ما نمی‌دانیم. این «سماوات سبع»ی که قرآن می‌گوید، کل همه این‌ها آیا تازه آسمان اول است؟ چیست؟ هزاران میلیارد ستاره و سیاره است، می‌گفت چندین میلیارد کره فقط به اندازه زمین است که احتمال حیات به شکل زمین در آن هست! خب همه این‌ها هست ولی یک چیزی در این عالم است که تمام این عالم ماده در برابر آن، که ما به آن ماده تاریک و ماده خاموش و ساکت می‌گوییم، که ما هیچی از آن نمی‌دانیم ولی می‌دانیم تمام این ماده موجودی که ما می‌شناسیم از آن ماده تاریک پیدا شده است و نکند این همان چیزی است که این‌ها به آن روح می‌گویند! چون آن ماده اصلاً صفات ماده را ندارد. نکند آن چیزی که متافیزیک و ماوراء الطبیعه می‌گویند که کل این طبیعت، قشر روئین و قشری‌ترین سطح نازک آن است، مثل کف روی آب است که زیر آن صدها کیلومتر اعماق اقیانوس‌هاست که اصلاً نمی‌دانیم آن‌ها چیست؟ امام(ره) می‌گوید ما همین را می‌خواهیم. پیشرفت در علوم طبیعی بکنید اما به این‌ها توجه نکنید. می‌گوید تمام علومی که در دانشگاه‌ها داخل و خارج و همه دنیا می‌خوانند و تعریف دارد این‌ها یک ورق از عالم است و آن هم ورق نازل‌تر از همه اوراق، آدم از مبدأ خیر مطلق، تا منتها الیه موجودی است که سهم طبیعی آن، بُعد طبیعی و فیزیکی او، نازل‌ترین و سطحی‌ترین و قشری‌ترین آن است که در عین حال، آن را هم باید شناخت. اما نگاه ماتریالیستی و سکولار به این علم این است که، آقا کل علم همین‌ها هستند! حقیقت همین ماده است! یک فرق اساسی این است. می‌گوید تمام موجودات طبیعی تازه در مقابل موجودات الهی و غیر طبیعی نازل هستند فرق اسلام با سایر مکتب‌ها این است که اسلام در همین طبیعت، این طبیعت را به رسمیت می‌شناسد اگر بگوید این طبیعت برای شما کم و کوچک است، همین طبیعت یک معنای دیگری می‌خواهد. در همین پزشکی و هندسه و ستاره‌شناسی می‌گوید یک معنای دیگری هم ببینید که خیلی عمیق‌تر است به این قشر بالایی‌اش اکتفا نکن. کسی که در قرآن مطالعه می‌کند در قرآن این معنا را می‌بیند که تمام علوم طبیعی جنبه معنوی‌اش هم در قرآن است یعنی قرآن به جنبه معنوی همه علوم طبیعی اشاره می‌کند. می‌گوید شتر، همین شتر بیابانی که می‌بینید «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» (غاشیه/ 17)؛ ابل را می‌بینید باید هم ببینید و بررسی کنید، اما کنار علم تجربی یک سؤال عقلی هم بکن، بگو «کَیْفَ خُلِقَتْ» این «کَیْفَ خُلِقَتْ» را چرا نمی‌گویید؟ ببینید حیوان‌شناسی، جانورشناسی، شترشناسی مادی و سکولار، به این بخش نگاه می‌کند «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» می‌گوید راست می‌گوید به ابل نگاه کنید، پا دارد،‌کوهان دارد، حرکتش این‌طوری است، جفت‌گیری‌اش این‌طوری است و... بعدی‌اش چه؟ گفتیم می‌کند «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ...» ‌این کار را بکن این می‌شود علوم طبیعی،

اما بعد کنار این، یک سؤال عقلی – الهیاتی هم از خودت بکن. بگو «کَیْفَ خُلِقَتْ» اولاً این خلق است،‌این خلق شده است. راجع به کیفیت این خلق هم سؤال کن. قرآن می‌گوید اصلاً مهم نیست که شماها نمی‌فهمید میلیاردها میلیارد کهکشان یعنی چه؟ ما خیال می‌کنیم هر کدام‌مان خودمان مرکز عالم هستیم خانه‌مان هم مرکز کائنات است! مسیر خانه تا دانشگاه ما، کل جهان است مثل آن مورچه که آب توی لانه‌اش افتاد گفت آقا دنیا را آب برد! ما این‌طوری هستیم. می‌فرماید شما آن‌ها را که نمی‌فهمید. خداوند می‌فرماید بگذارید من از کوچکترین و بی‌ارزش‌ترین چیز در نظر شماها بگویم «إن الله لایستحیی» خداوند خجالت نمی‌کشد و شرم نمی‌کند از این که به «بعوضه» مثال بزند. همین پشه، همین مگس. همین را درست نگاه کن توحید درست می‌شود. در همین اگر درست نگاه کنید هم توحید را می‌فهمید هم عدالت را. اصلاً اشکال ما با اشکال الهیون با علوم سکولار، این است که چرا درست نگاه نمی‌کنید؟ چرا فقط لایه بالایی‌اش را می‌بینید ولی دوتا لایه پایین‌ترش را نمی‌بینید؟ یعنی چرا به بخشی از علم اکتفا می‌کنید؟ چرا به لایه‌های عمیق‌تر علم نگاه نمی‌کنید. علم هم حسی و تجربی است و هم علم عقلانی است،‌ سؤالات عقلی هم از خودت بکن تا به توحید و عدالت برسی. لذا می‌گوید همه این‌ها را بررسی کن ولی همه را آیات بدان. همه این‌ها را آیه بدان. یعنی چه؟ یعنی طبیعت را ببین اما کل طبیعت یک نشانه است یک علامت راهنمایی است می‌گوید کل طبیعت دارد به یک جایی اشاره می‌کند. آیه یعنی چی؟ یعنی اشاره و نشانه. تمام طبیعت را نگاه کنید ستاره‌ها و زمین، آفاق، انفس، همه علوم در همه جهات را بروید، می‌توانید در کهکشان‌ها و آسمان‌ها نفوذ کنید «فانفذوا» اجازه دارید بروید، بروید در اعماق کهکشان‌ها، بروید توی عمق اقیانوس، هرکاری می‌خواهید بکنید، همه کارها را بکنید اما همه این‌ها یک انگشت اشاره است. بعد دیدید که در اشعار و ادبیات مثال می‌زند می‌گوید طرف به ماه اشاره می‌کند آدم‌های سطحی به انگشت او نگاه می‌کنند! این می‌گوید آن‌جا را نگاه کن، همه می‌آیند به انگشت نگاه می‌کنند! می‌گوید این انگشت را نگاه کن مطالعه هم بکن اما این دارد اشاره به آن طرف، قرآن می‌فرماید تمام این طبیعت، انسان، علوم انسانی، علوم طبیعی، درون انسان‌ها (انفس) انسان‌شناسی. آفاق (جهان، طبیعت، آسمان و زمین). اما این‌ها آیه است یعنی دارد به یک جایی اشاره می‌کند، نگاه کن، آن طرف را نگاه کن. علم سکولار، فقط به انگشت اشاره نگاه می‌کند اما نگاه نمی‌کند که دارد به کجا اشاره می‌کند. علم الهی می‌گوید انگشت را ببین، مطالعه هم بکن، بعد نگاه کن که این دارد به یک طرفی اشاره می‌کند. آن‌جا را نگاه کنید. فرقش این است. امام(ره) می‌گوید وقتی ما می‌گوییم علوم الهی اسلامی، غیر اسلامی، علوم غیر دینی منظورمان این است که به جنبه طبیعی آن فقط اصالت ندهید و به آن اکتفا نکنید، تمام تعقلاتی که در قرآن واقع شده،‌ امر به تعقّل یعنی محسوس را به معقولات وصل کنید. فرق علم دینی، نگاه سکولار به علم و نگاه الهی به علم این است، امام(ره) بهترین تعریف از علم، از نگاه دینی و سکولار در حوزه علم را امام(ره) داده است. این بهترین تفسیر است. قرآن تمام تعقلاتی که می‌گوید امر به تعقّل یعنی محسوسات را به معقولات وصل کنید، معقولات را به باطن عالم وصل کنید. این‌ها یک سلسله هستند با هم ببینید به هم وصل هستند. فقط به این نگاه نکن. می‌دانید مثل کسی است که به واگن نگاه کرده و می‌گوید این واگن دارد راه می‌رود به لوکوموتیو نگاه می‌کند بعد به لوکوموتیو نگاه می‌کند اما به راننده‌اش نگاه نمی‌کند. این کسی که دارد این را می‌نویسد یک آدم سفیه و احمق، می‌گوید انگشت‌های این را نگاه کن، می‌گوید این انگشت‌ها متفکر و فیلسوف هستند! این انگشت‌ها همه چیز فهم هستند. هر چه داریم از این انگشتان است. این انگشت چیست؟ این انگشت وصل به این مچ دست است و این مچ وصل به این بدن است و این بدن به این مغز و قلب وصل است، کل این بدن بدون آن نفس الهی انسانی هیچی نیست. تفاوت نگاه دینی و سکولار به عالم و طبیعت، در حوزه علوم انسانی و انسان‌شناسی دقیقاً همین است. سکولاریست این انگشت و این حرکات را می‌بیند و همه را به هم نسبت می‌دهد. این را ببین بیا بالا و بالاتر. فقط بالای محسوس نه، بالای معقول بیا. این می‌شود الهی و دینی. آن وقت پزشک هستی داری جراحی می‌کنی در حال عبادتی. مهندسی؟ عابدی. آزمایشگاهت می‌شود مسجد و معبد. در جبهه داری می‌جنگی می‌شود معبد. هر علم و عملی که به رشد انسان و به عمل انسان کمک کند آن علم توحیدی و الهی است. عالمی که اصالت دارد عالم تعقل است. عالم طبیعت و محسوس، یک شبحی است از آن عالم، منتهی ما تا در طبیعت هستیم این شبح را فقط می‌بینیم. علم سکولار، شبح‌شناسی است. علم الهی از شبح بالاتر را می‌بیند، شبح را هم می‌بیند. حق تعالی می‌فرماید: «مَا نَظَرَ إلَی الدُّنْیا ـ یا إلی الطبیعة ـ مُنذُ خَلَقَها‏‎ ‎‏نَظَرَ رَحمَةٍ» خداوند از وقتی که عالم طبیعت را خلق کرد دیگر به این عالم نظر رحمت نکرد یعنی لیاقت این عالم همان یک نظر بود نه بیشتر. بعد می‌گوید این یعنی چه؟ یعنی تمام حواست در این عالم نباشد. این می‌شود دانشگاه دینی، حوزه دینی. به ماوراء این عالم و این طبیعت توجه کن، ادعا می‌کنند ما عالم و اعیان عالم را شناختیم، این ورق کوچک سطحی از عالم است و شما به همان قانع شدید، چرا قانع شدید؟ آن‌ها که می‌گویند در علوم انسانی، ما انسان را شناختیم، شبحی از انسان را شناختند، تازه نه شبحی از انسانیت انسان، بلکه شبحی از حیوانیت انسان را شناختند. این تعبیر از بعضی مباحث در علوم انسانی در واقع علوم حیوانی است نه انسانی، این جمله برای امام(ره) است. امام(ره) می‌گوید فقط به ابعاد حیوانی انسان توجه کنید نه به انسانیت او. این شبحی از انسان‌شناختی است. انسان را نشناختید. آن‌ها هم که ادعا می‌کنند ما اسلام را شناختیم، آن‌ها هم چیزی از مرتبه نازل اسلام را شناختند. اسلام برای بشر آمده نه برای مسلمین. اسلام برای بشر آمده نه برای ایران. اهل بیت(ع) برای کل بشر هستند نه برای شیعه. امام زمان(عج) قرار نیست بیاید شیعه را نجات بدهد، امام زمان(عج) می‌آیند که کل بشریت را نجات بدهد. این نگاه درست به دین است. می‌گوید وقتی پیامبر(ص) آمد به «ناس» خطاب کرد. «یا أیها الناس» ای بشریت، کافر، مؤمن، شرق، غرب، امروز، فردا، ما هم که نهضت کردیم ما برای اسلام نهضت کردیم. ما این حکومت را برای اسلام تشکیل دادیم. اسلام، جهانی است و امام(ره) می‌گوید این حوزه و دانشگاه هم باید جهانی بیندیشند، در یک کشور محصور نشوند و در مشکلات خودتان غرق نشوید این نهضت را دنبال نهضت انبیاء بدانید. انبیاء برای یک محله نهضت نکردند. پیامبر اکرم(ص) اهل عربستان است اما برای عربستان قیام نکرده است. دعوت او برای همه عالم است. با قطع نظر هر نژاد و زبان همه چیز. این کتاب را بشناسیم و الا کلاه‌تان را بردارند. صریح هم نمی‌گویند اسلام را کنار بگذار! امام را کنار بگذار! نه، می‌گویند اسلام محترم است، خدا اموات شما را بیامرزد امام را هم بیامرزد، عکسش را می‌گذارند 22 بهمن جشن می‌گیرند، اول جلسه‌ها قرآن می‌خوانند، آخرش امن یجیب می‌خوانند، دعای فرج می‌خوانند، همه این کارها را می‌کنند، ظواهر همه‌اش حفظ می‌شود ولی باز هم کلاه‌تان را برمی‌دارند. به این خیلی دقت کنید برای این که دانشگاه تراز مکتب و حوزه تراز مکتب را بشناسید. بهترین بحث برای وحدت حوزه و دانشگاه همین است. امروز هدف از این شعار این است: وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی همکاری حوزه و دانشگاه در جهت ساختن تمدن نوین اسلامی در این عصر. و این امکان ندارد مگر این که به لحاظ عملی و نظری، مشکلات این جامعه و مشکلات جامعه جهانی را درست بشناسیم، راه حل اسلامی آن را بشناسیم و دنبال مغازه باز کردن هم نباشیم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha